خاطرات یک خیر

ساخت وبلاگ
در یک شعبه دادگاه، مدیر دفتر بیشرف، که از معلولیت مادر اطلاع دارد پرونده را راکد کرده و چاریه جز مراجعه حضوری مادر نیستمادر معلول، معتقد است فلانی جواب کارش را در معاد حواهد گرفت!! و البته هم ایشان اگر مبلغ 600 هزار تومان از تراولهای زیر بالش کم شود، بسیار عصبانی می شود!!دیروز می خواستم برای مارد یولچر بخرم، و در خیابان این استرس داشتم که اگر بخرم او چثدر داد می زند و چه حواهد کرد و من چه بگویم و....و البته خواهر حارج رفته نیز کماکان عزیزتر است چون در قربت است و دحتر است و .....و من که بار همه زندگی، از بیمارستان ودادگاه و ظرف شستن و کار حانه و ... به دوش می کشم باید تحت هر فشار استرسی باشم.چون من پسر هستم پس کرگدن هستم؟؟چون من مسولیت پذیرفتم باید به من ظلم شود؟چون بقیه خودشان را کنار کشیده اند فقط من باید بازحواست شوم؟یک فرهنگ بسیار غلط، درست کردن یک قدیسه از مادر است..... احترام مادر بسیار واجب اما، احترام فرزند نیز ضروری است۸۸۸ اخیرا به دلیل استرس های وارد شده، بینی من بی اختبار شروع به لرزیدن می کند....پرودگار!تو شاهد باشتنها تورا میجوییم و از تو یاری می طلبیم خاطرات یک خیر...
ما را در سایت خاطرات یک خیر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1yekkhayyer2 بازدید : 96 تاريخ : جمعه 14 بهمن 1401 ساعت: 14:49

به پدر و محصوصا مادر احترام بگذارید!!!این جمله کلیشه ای بارها شنیده ایم....امشب برای خرید گوشت و مرغ بیرون رفته بودم ساعت 9 40 رسیدمتا وارد شدمطوفان دادو بیداد شروع شدمن باید ساعت 9 بخوابم چرا دیر اومدی من از همه چیز بیزارم تو سرت بحوره و ....سالها پیشعاشق دختری بودمیک شب، میگو و نان و ... حریدم وبا خوشحالی بردم درب منزلشون احساس می کردم دارم مرد زندگی دختری میشماما....اون دختر از پشت پنجره مرتب داد میزد و مرا از خودش می راند............عجب آدمیان عجیبی این مملکت داردقایقی باید ساخت....پروردگارا!!مرا مدد کن خاطرات یک خیر...
ما را در سایت خاطرات یک خیر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1yekkhayyer2 بازدید : 85 تاريخ : جمعه 14 بهمن 1401 ساعت: 14:49

بعد از تایپ و ارسال پست، رفتم پیش مادرمبنده حدا تازه فهمیده بود برای چی دیر رسیدیدم رته بودم حریدحونهوقتی نشسته بودم، با اون کمر خمیده اش، امد و پیشانی مرا بوسید...و همین گذشت بین حانواده هست که زندگی را شیرین می کنه!!عمیقا اعتقاد دارم محیط خانه باید کاملا در آرامش باشه و اگر هزینه اون گذشت هست، باید ت جایی که میشه پردحت کرد...دیشب خواب دیدم، چندان جالب نبودووو خدا سایه مادر نگه دارد. تنها کس و کارم همینه... یتیمی و بی کس و کاری چیزی هست که یک یتیم اونو می فهمه خاطرات یک خیر...
ما را در سایت خاطرات یک خیر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1yekkhayyer2 بازدید : 108 تاريخ : جمعه 14 بهمن 1401 ساعت: 14:49

بارها در مدرسه و منبرها در خصوص احترام به والدین شنیده ایم.....اما آیا حق احترام ندارد؟!! باید تا روزی که زنده هست مثل یک الاغ سر به راه و مطیع با وی رفتار شود؟یک نفر آدم در دهه سوم زندگی، نباید آنقدر آدم حساب شود که در مورد چیدمان آشپزخانه و عوض کردن سفره میز نظرش محترم شمرده شود؟؟و وقتی به مادر محترم تذکر داده می شود که وقتی خرما میحوری هسته آن را به کف آشپزخانه ننداز، و ایشان جواب بدهد: انتقاد نکن!! وقتی به مادر محترم گفته می شود که این سفره میز آشپزخانه کثیف شده باید عوض شود مخالفت کندوقتی نبات را بدون پوشش رها می کند و مورچه ها لشکر کشی می کنند و تذکر شما با داد و فریاد پاسح داده می شودوقتی همه حواهرها و برادرها ول کرده و رفته اند و حدمتکار به دلیل خلا عاطفی عزیز می شود جلوی حدمتکار به شما حرف ها تحقیر آمیز زده شودوقتی مادری داری که در سن 75 سالهه روزه می گیرد و ضعیف می شود و تذکر می دهید پاسخ می دهد به ت مربوطی نیست؟و البته می دانی وقتی که با عنوان چشمان عزیزم تو را حطاب می کد تو را دوست دارد و تو هم او را دوست داریو نمی دانی چه باید کرد؟و وضع روحی خودت طوری هست که بارها به مرگ فکر می کنیگاهی به خودکشیشبها که میحوابی، اروز داری بلند نشویوقتی از نظر اقتصادی ورشکسته شدیبرنامه های شغلیت به هم ریحته و در رشته هایی که درس حوانده ای کاری نیست و ...و بار سنگین خاطرات تلح اهانت سنگین گذشته واینکه نمی توانی از کسانی حقت را حورده اند قایفه هایشان بعد از سالها فراموش نمی شود انتقام بگیریگاهیی این حس انتقام گویی تار عنکبوتی که بدور خود پیچیده ایو حتی یک نفر نیست که تو را کمک کندحودت را به سان یوسف افتاده در چاه می بینیکه فقط دست خدا می تواند تو را از چاه بیرون بکشدو الم نشرح بانگ خاطرات یک خیر...
ما را در سایت خاطرات یک خیر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1yekkhayyer2 بازدید : 98 تاريخ : يکشنبه 2 بهمن 1401 ساعت: 6:45

رفتار با معلولین و رعایت حقوق آنها، از شاخصه های مهم یک جامعه با فرهنگ است.به یاد داشته باشیم، معلولیت موضوعی است در کمین هز یک از ما نشسته است: یک تصادفُ یک سانحه یک ابیماری....یک ویلچری، در فرودگاه مشهد از هواپیما پیاده می شود، کارگر فرودگاه برای بردن وی به درب تاکسی پنجاه هزار تومان پول طلب می نماید!!برحی مسافران آنقدر بی فرهنگ و بیشعور هستند که نمی فهمند اول معلولین و بیماران باید سوار شوند و رعایت حال آنان را نمی کنند!!بستن صف موقع پیاده شدن نیز بسیار عجیب است!!!ما کی آدم می شویم؟!!! خاطرات یک خیر...
ما را در سایت خاطرات یک خیر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1yekkhayyer2 بازدید : 92 تاريخ : يکشنبه 2 بهمن 1401 ساعت: 6:45

یک جلد کلام الله+ یک سفر حج+ یک دروغ شارلاتان آمیز و ریاکارانه به نام 110 سکه مولا علی!!زن؟ زندگی؟؟ آزادی؟؟؟به امید آزادی زندانیان مهریه، مردانی که فریب کی داده کی گرفتهاین پست تقدیم به مردان مظلوم کشورم می شود که برای تشکیل زندگی، سالهای جوانیشان بابت مهریه زنان مظلوووووم!! کشور تباه شد.به یاد سالهای بر باد رفته!!یک قلاده ماده سگ مریض تحت عنوان واه واه این امانتی است!! این دختر ما امانت است پیش شما و سپس خیانت و.... خاطرات یک خیر...
ما را در سایت خاطرات یک خیر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1yekkhayyer2 بازدید : 105 تاريخ : يکشنبه 2 بهمن 1401 ساعت: 6:45